بنام خدای خوبی ها
بارانی بارید و زمین در خواب رفت و بارانی بارید و زمین
بیدار شد.
بادی وزید و برگها فروریخت و بادی وزید و برگی رشد نمود.
دم و بازدم زمین و زمان در فراسوی طبیعت پیچید و نوید نو شدن را به ما داد.
بچه بودم و اسفند که میشد هر روز منتظر رسیدن عید بودم.هر روز میپرسیدم : ( کی عید میشه ؟ )
موقعی که به خرید میرفتیم واسه عید مطمئن بودم که نوروز نزدیکه.
لباس نو میخریدم - کفش نو
...
...
...
صدای قران خوندن پدرم و دعای مادرم نزدیک تحویل سال سر سفره هفت سین بهترین موسیقی دنیا بود برام.
و امروز من در کنار خانواده خودم میشینم و راه سنت های پدرم رو ادامه میدم